بآ نَفَسآم رُویِ شیشِه مینِویسَم [اِسمِتُو].موقعی که برف می بارههمه جا ساکت میشهچون دونه های برفامواج صوتی رو جذب میکنن.آدمی هم که دوسش داریمثل برف میمونهوقتی میاد دیگه هیچ صدایی نمیشنویو چشمت دیگه هیچ جا رو نمیبینهفقط و فقط همون آدمو میبینیو توش غرق میشیحس جالبیه ...وقتی چشمام بازهفقط تورو میبینموقتی چشمام بستهسبازم فقط تورو میبینموقتی هستی، وقتی نیستیفقط تورو میبینمیعنی میرم جاهایی که قبلا با تو رفتمتو هستیمیرم جاهایی که با تو نرفتماما فکر میکنم که اگه تو بودیچقدر قشنگتر میشد همه چیزمن یه دونه از تو رو تو ذهنم ساختماونجا نگهش داشتم!میفهمییعنی من تویِ تو ذهنمو به کل دنیا ترجیح میدم!!. گفتگو ...
ما را در سایت گفتگو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : easao بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 18:17